وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ ...
و اگر خدا از علما پیمان نگرفته بود که در برابر شکم بارگى ستمگران و گرسنگى مظلومان، سکوت نکنند ...
شما مگر چَشم خالی کردهاید که نمیبینید چطور حق را باطل کرده و باطل را حق میکنند
نان مردم را با آجر، طاق می زنند
پولدارها روز به روز حریص تر از دیروز
و بی پول ها هم
و فاصله این دو چنان فزونی یافته که دیگر به کار بردن فاصله بیمعنیٰاست
مگر نمی بینید که پیشهایمان همه رفتْتر میشوند
و شاخصها پیشرفت را نشان میدهند همچنان
روی سَخُن من با شماهاست که خردمند هستید و دانا
( یه لحظه چهره استاد کزازی اومد جلو چشام با اون ... !! )
عالم و فهیم هستید و می دانید و می توانید
می دانید که چه خبرها است و بیخبرید انگار
شماهایی که دانشمندید
شماهایی که حق از باطل برایتان مثل روز از شب روشن است
مگر نمی دانید که دانش مسئول است
مگر نمی دانید که شبی متهم خواهید بود
مگر نمی دانید که میدانید
حساب ما از شماها جداست
ما که چیزی نمی دانیم
عذر ما خواستهاست
باید چه کنید؟!
نمی دانم، فقط کاری کنید
شما خردمند هستید نه من
کاری کنید که جوابی باشد برای گفتنتان
درمانی باشد برای دردهایمان
کاری کنید که خوب باشد
نوشتن کتابی، اعتراضات خودنما
بِهْ یا
یه خط، حرفِ دل از سرِ درد ؟!